در پاسخ به یک نظر که از طرف یک خواننده رسیده بود ، با توجه به اینکه متاسفانه دیدگاه بعضی از مردم ما میباشد ، لازم دیدم پاسخ را به عنوان یک پست ارسالی بنویسم . و آن اینکه این دوست بزرگوار نوشته بود بدلیل ظاهر کلام من ، بیانم حمایت از دولت تلقی میگردد و به همین دلیل است که اینگونه مینویسم.
این یک عیب در بعضی از ما میباشد که وقتی میبینیم کسی از مسئله ای طرفداری میکند ، میگوییم حتماً از عوامل خودشان است !!!! اولا من یک نظر آزاد دارم و در کلیه مطالبم فقط افکار خودم را مینویسم و در طول زندگیم سعی کرده ام فقط بنده خدا باشم نه کس دیگری . از طرفی مگر وقتی یک نفر از دشمنان داخلی وخارجی دفاع میکند کسی میگوید آنها حقوق بگیر آنها هستند ؟ ........ تنها تصور به گمراهی آنهاست.
و اما از طرف دیگر و اصل مطب این است که من از ایران اسلامی دفاع میکنم نه از شخص خاصی. و هر کسی که این عزت استقلال و شرف انسانی را برای ایران حفظ نگاه دارد ، طبیعیست برای هر ایرانی عزیز است ، حال این شخص داخل دولت باشد یا خارج دولت فرقی برای من و امثال من ندارد . ولی چرا ما نمیخواهیم توجه کنیم که آزادی آنچه آنها میگویند نیست ؟ چرا نمیخواهیم قبول کنیم که جایگزینی افراد در دولت دردی را دوا نمیکند . چرا نمیخواهیم قبول کنیم نفوذ بیگانگان چاره ساز ما نیست؟ چرا فکر میکنیم آب به آسیاب دشمن ریختن ، ما را نجات میدهد ؟ چرا نمیخواهیم با مطالعه تاریخ آن کشورها و عملکرد این صده اخیر باور کنیم که آنها دلسوز ما نیستند ؟ و هر نوع دفاع از آنها بیش از این مورد تاراج و غارت قرار میگیریم. چرا در معضلات اقتصادی دنبال علت اصلی نمیرویم؟ وقتی در زمانی زندگی میکنیم که هر مسئله ای را معلول ، علتی میدانیم . چرا فکر میکنیم که این دولت این قدر قدرت دارد که علت العلل همه مسائل دنیا باشد ؟؟!! چرا نمیخواهیم قبول کنیم که ما نیز دست خوش سیاست دشمنانمان شده ایم و خود با این محاصره های اقتصا دی معلول یک علت دیگر هستیم که افسار آن متاسفانه در دست دشمنان ما میباشد. و علت العلل این موضعیت فساد حاکم در نظام جهانی است . و هر که نخواهد به آنها باج بدهد باید تاوان آن را بدهد و خوشبختانه ما با عنایت و لطف خدا در شرایطی بهتر از بعضی ملل دیگر داریم تاوان این استقلال خواهی را می دهیم .
بنابر این ای دوست عزیز در پایان از شما بزگوار که من را قابل نظر خود دیدی به عنوان یک دوست تقاضا میکنم که به مسائل با یک دیدگاه مستقل وخالص ایرانی نگاه کنی . و بدنبال عزتی باشیم که تاوان آن کم نیست . و شاید کمترینش این گرانیهاست که در وبلاگ خود نیز به آن اشاره میکنی؟.....................................موفق باشی .
پرسپولیس و استقلال : یک شهرآورد دیگر وباز مسائل جانبی آن . یکی از معضلات ورزش ما عدم توجه به فلسفه و ذات ورزش به معنای اخص میباشد . وهمچنین در زمان مسابقات عدم توجه به این نکته مهم که هم مسابقه دهندگان عمدتاً مسلمان و شیعه هستند و تماشاچیان نیز همچنین . ولی در زمان مسابقه همه این ارزشها خاک زمین ورزشی میشود و طرفین مسابقه فقط در فکر از بین بردن همدیگر میشوند .
البته با توجه به بازی روز جمعه بیشتر به فوتبال میپردازیم ، از زمانی که فوتبال در کشور ما مانند دیگر کشور ها به سمت حرفه ای شدن رفت و از این سوغات فقط مبالغ آن را سرقت کرد و از سیستمی حرفه ای چیزی به ارث نبرد . ارزشهای قدیمی و صمیمیتها کم رنگ تر شد و این اثر منفی نیز از سوی بعضی باشگاه دار ها به طرفداران نیز منتقل شد. و اگر به این روش ادامه یابد در چند سال آینده دیگر از ورزش پهلوانی در کشور ما خبری نخواهد ماند.
یکی از دلایل سرعت بخشیدن به این صفات منفی ، رفع مسئولیت کلیه اهالی ورزش است که هرکدام فکر میکنند خود مسئولیتی ندارند و دیگری باید به این مهم بپردازد. در حالی که حفظ این روحیه و تربیت نسل جوان برای حفظ ارز شهای پهلوانی کاری نیست که به تنهایی از فرد خاصی بر بیاید ، بلکه یک همت ملی و جمعی میخواهد به دلایل ذیل:
اول آنکه یک ورزشکار قبل از اینکه وارد یک محیط ورزشی شود سالها در محیط خانه و مدرسه تربیت یافته ، بنابراین اگر والدین و معلمین قصوری در مسائل تربیتی داشته باشند یقیناً نتیجه و حاصل آن را باید در میادین ورزشی دید . چراکه ریشه آن ورزشکار سست بنیاد است طبیعتاً برای هر مربی و مسئول ورزشی سخت خواهد بود که یک دیوار کج را به یک ............تبدیل نماید.؟!
ثانیاً اینکه اگر خود ورزشکار در مسائل بنیادی فکری و دینی خود را آبدیده نکند هر جریان ورزشی و غیر ورزشی درآنها تاثیر گذار خواهد بود. مسئله ای که با زور نتیجه بخش نخواهد بود و خود ورزشکار است که به عنوان یک انسان باید با ایمان و تقوی خود را قرین کند و سر لوحه اعمالش قرار دهد تا این مسئله سدی باشد در برابر همه صفات منفی که یک بخش آن در ورزش است. بنابرین اگر دقت بکنیم ورزشکاران قدیمی ما که در مسیر ورزش پهلوانی قدم برمیداشتند عمدتاً متدینین بودند که دین را در اولویت قرار میدادند و همین باعث میشد که آثار سوءبعضی رقابتها در آنها اثر نگذارد.
ثالثاً ورزشکاران ما باید توجه داشته باشند که نباید خود را درگیر مسائل سیاسی بی ریشه غربی نمایند که این نیز بر عکس آنچه گفته میشود که ورزش از سیاست جداست . کاملا همه نوع سوء استفاده منفی از رقابتهای ورزشی انجام میگیرد و فقط با توجه به اهمیت آن سوء استفاده کمرنگ و پررنگ میشود.
بنابراین نتیجه نهایی که من از این رویدادها دارم این است که اصل روحیه ورزشکاری در بنیان خانه و خانواده و مدرسه و مراکز آموزشی میباشد که اگر به این مسائل ریشه ای کم اهمیت یا بی اهمیت باشیم ، هرگز نباید بدنبال یک میوه سالم باشیم. نکته ای که هیچ کس در مراکز اصلی، صدا وسیما و رسانه ها به آن نمیپردازد . البته نه اینکه نمیداند و نمپردازند . بلکه جرعت طرح آن را ندارند . چون همه انسانهای بی تفاوت فعلی با شنیدن ذات عیب خود غیرتی میشوند و به جای حل معضل ، معضل را بیشتر هم میکنند .
بامید روزی که باز ورزش پهلوانی را در این کشور پر رونق و عزیز ببینیم و همه ورزشکاران ما پهلوان باشند.
دکتر محمد معین درفرهنگ لغت خود فرهنگ را اینگونه معنی میکند : 1: ادب (نفس ) ، تربیت 2:دانش ، علم ، معرفت 3: مجمو عه آد اب و رسوم 4:مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم 5:کتابی که شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست .
بنابر این وقتی از فرهنگ سخن به میان میاوریم مسئولیت سنگینی بعهده داریم . و جدای از این مطلب لازم بذکر است که وقتی ما ایرانی ها خود را یک ملت غنی از مسائل فرهنگی میدانیم ، باید به تمام این نکات توجه داشته باشیم. و من در هر بخش قصد دارم به گوشه هایی از این مفهوم خواهم پرداخت.
و اما امروز میخواهم از رابطه متقابل دین و فرهنگ بنویسم ، چرا که معنای داده شده متاثر از این رابطه میباشد.
همانگونه که مطلعید و میدانید ، اصولاً گاه فرهنگها بواسطه تغییر آئین موجب تغییرشان میگردد و متاثر از آئین جدید میگردند که طبیعی است . ولی گاهاً بعضی از فرهنگ گذشته که ایجاد تداخل در آیین و فرهنگ نمیکند در آن جامعه پا برجا میماند. و فرهنگی که تداخل جدی در مذهب و آئین جدید ایجاد میکند به مرور در آن جامعه کمرنگ شده و با نسلهای جدید از بین میرود.
ایران از آن جمله مللی است که با قبول اسلام فرهنگ خود را با آن دین منطبق کرد و تمامی ادوار سعی نمود به دین قبول شده نزدیکتر شود نه دور تر . و بیشتر اوقات مفق بوده چرا که دشمنیها نیز مردانه تر و رو در رو بود ، ولی در این صده که دشمنیها با فریبکاریها قرابت بیشتری پیدا کرده کار برای ایرانیها هم سخت گردیده که در هر بخش به گوشه هایی از این معضل خواهم پرداخت .
یکی از این فرهنگ ها که بصورت جدی دارد در این صده آسیب میبیند و مقصر اصلی آن رضا شاه و انگلیسها بودند حجاب است. که ریشه آن نیز به این دلیل بود که ، وقتی دیدند برای شکست ایرانیان باید دین و فرهنگ این مردم را آسیب بزنند واین کار سخت است ، تصمیم گرفتند از جوانها شروع کنند که بتوانند در نسلهای بعد موفق شوند ، و بهترین حربه برای گمراه کردن جوانها که باعث شود در دینشان سست گردند تغییر فضای سالم جوانی جوانان بود و چه راهی بهتر از اینکه در زمان بلوغ ، غرایز آنها را آلوده نمایند و بالا ترین تاثیر را زنان میتوانستند بگذارند و در اولین گامها دست روی حجاب زنان گذاشتند تا چشم جوانان را از پاکی بدور کنند و متاسفانه تا حدودی هم موفق شدند .و تنها سدی که مانع بود روحانیون بودند که سالها زحمت کشیده اند و در این زمان بیشترین سرمایه گذاری را میکنند تا این قشر را که میتواند مانع اینگونه نفوذها باشد را آسیب برسانند.
اما از بحث خارج نشویم و به همان حجاب بپردازیم . مقوله ایکه این روزها بعنوان یک موضوع روز همیشه مطرح است. و کسانیکه عمل خود از بی حجابی را توجیه کنند با ذکر مسئله آزادی فکر میکنند خود را از همه چیز رها کرده اند و دیگر راحت شده اند . بنابراین ما نیز به ناچار باید قبل از بحث حجاب کمی هم به مقوله آزادی بپردازیم.
دکتر محمد معین در فرهنگ لغات خود در معنای آزاد اینگونه معنی میکند :1: آنکه بنده کسی نباشد، رها ، وارسته 3: بی قید وبند 4: شاد ، فارغ 5:سر افراز 6:سالم ، بی گزند . و در معنای آزادی اینگونه معنی میکند: حریت ،آزادگی ، عبودیت ،آزاد مردی ، رهایی ، خلاص .
حال ما باید با توجه به فرهنگ ایرانی که از ایران باستان به یادگار بوده یعنی نجابت و بعد از اسلام پر رنگتر گردیده بود . و با توجه به معنی های داده شده بصورت گزینه ای باید ببینیم در این زمان با کدام معنی آزادی این شعار ها قرین است : آیا بی حجابی مساوی با این استکه بنده کسی نباشیم ! که اگر چنین است مسئله اسلام و بنده گی خدا و.....در کجای زندگی ما جا دارد؟ و اگر بی حجابی مساوی با وارستگی میباشد ، پس با حجابی و نجابت در کجای زندگی ما نقش دارد؟ اگر با معنای شاد و فارغ بسنجیم که چند مفهوم دارد که بی توضیح اهل فهم خود درستی آن را بررسی میکنند و ما در جای دیگر به این مسئله خواهیم پرداخت. و معنای ذکر شده دیگر در فرهنگ لغت به معنی بی قید و بند است که ظاهراً قرینتر است. و ما هرچه در اینجا معنی لغوی کردیم از فرهنگ لغت فارسی و در معنای آزاد آوردیم . ولی آنچه در معنای آزادگی میـآید وبرگرفته از معنای آزاد است تماماً از مواردی استکه از شخصیت . وقار ،دینداری ، ارزشهای مثبت ، حکایت میکند و بعضی از ما وقتی میخواهیم عمل خود را تو جیه کنیم با ذکر کلمه آزادی حتی این کلمه را آلوده میکنیم .
اصولا ایرانی یک سنگینی و وقاری دارد و دارای ارزشهایی استکه هیچگاه با بی قیدی و بی بنده باری قرین نیست و حتی وقتی جوانان مارا نگاه میکنیم در زمان خواستگاری بعد از همه جوان بازی و شناخت زنها و دختر ها ، اولین ملاک ارزشی آنها نجابت است و اینکه دختری که به خواستگاری او آمده اند نباید پیش از این رفیق بازی داشته باشد که این باز بواسطه ریشه پاک جوانان وریشه پاک مذ هبی آنهاست . بنابراین این بیقیدی و مثلاًآزادی و رفیق بازیها در کجا جایگاه دارد که در زمانهای اساسی و بنیادی کاملاً کمرنگ است . آیا کسانی که با این شعارهای کاذب زندگی میکنند دوست دارند سر خود را مثل کبک در زیر برف کنند وبا بی توجهی به این واقعیتها زندگی کنند . چرا نمیخواهند که یاور کنند که اگر این بی حجابی در ملل دیگر نمودی دارد با آداب و سنن آنهاست و بدون آنکه بخواهیم صحه بر کارشان بگذ اریم باید بگوییم که عادت کرده اندف ولی در ایران که با یک فرهنگ غنی و ریشه دار و با یک قدمت چندین هزار ساله فرهنگی سالم است و بعد از اسلام نیز ارتقا یافته است واینگونه شعارها جایگاهی ندارد و گاه مشاهده میکنیم بعضی از این افراد بدون شناخت مثل کلاغی میماند که میخو اهند راه رفتن کبک را یاد بگیرند ...یعنی بگونه ای لباس میپوشند که اکثر غربیها هم نمیپوشند مگر افراد ناسالم آن کشور و سیاست مدارن غربی از انتقال این بی حجابی فقط قسمت فاسد آنرا به ایران انتقال داده اند و فقط خواسته اند که فرهنگ ما را خدشه د ار کنند. ومتاسفانه بعضی از افراد نا آگاه و راحت طلب نیز به تبعیت از این سوغات نا مطلوب و با شعار آزادی خود را گول زده و سعی میکند بجای برگشت از راهی که خود میدانند غلط است ، از سر غرور دیگران را نیز آلوده کنند و مثل معتادانی میماند که بجای ترک دنبال هم بساتی میگردند . و طبیعیست ما نیز مثل یک بیمار باید به آنها نگاه کنیم و در سدد بهبود آنان باشیم.
بنابراین ای دوستان خوب ایرانی توجه داشته باشیم که دشمن با بزک کردن کلمه آزادی قصد از بین بردن ریشه های فرهنگی و دینی ما را دارد و محض رضای خدا هم موش نمیگیرد و نیتی جز چپاول ندارد و باید کانلا هوشیار باشیم.
و اما امروز میخواهم از هنرمند نمایان پُر ادعا سخن بگویم و قبل از آن نیاز به چند مثال ساده میباشد . فرض کنید بچه ای که در یک محیط خانوادگی تربیت یافته مدعی باشد که بی ریشه است وهرچه دارد از خودش میباشد و فراموش کند که یک خانواده موجب بزرگی فعلی اوست وگرنه شاید از سوء تغذیه زنده نمی ماند چه برسد به پیشرفت در مراحل علمی و تحصیلی .
و یا در نظر بگیرید یک دانشمند مدعی باشد که هرچه دارد از علم ذاتی اوست و همچنین بدون گذراندن مراحل معمول در مسند استادی دانشگاه است. البته از معدود موارد نادر گذر میکنیم.
و اما هنرمندان : گاه فراموش میکنند که برای رسیدن به مراحل بالا جدای از مشقت خودشان ، خیلی ها در این مشقت شریک بوده اند. بعنوان مثال مربیانشان ، خانواده اشان، همسایگانشان ، افراد مملکتشان، سرمایه گذاران آثارشان ، رسانه های نوشتاری و صدا وسیما، دولت مردانشان ، و خیلی عوامل دیگر . خصوصاً هنرپیشه گان و اهالی موسیقی . و بعد که معروفیت رسیدن گذشته را فراموش میکنند و آینده را مطلق در کام خود میبینند.
گویا فراموش کرده اند که تنها هنر یک شخص، موجب محبوبیت ومانده گاری یک هنرمند نمیشود . بلکه عوامل بسیار ی جدای احترام به عوامل ذکر شده فوق، باعث این دوام خواهد گردید. بعنوان مثال : پایبند بودن به مسائل فرهنگی جامعه خودش ، معتقد بودن به آئین جامعه خودش، غیرت وتعصب داشتن نسبت به آب و خاک و وطن خودش، که اگر اینها نبود یک هنرمند، هنرمند شناخته نمیشد. وبعد معروف نمیشد و در مرحله آخر محبوب نمیشد.
حال چه میشود هنرمند نمایانی که سالها ما فریب ظاهرشان را خوردیم و به آنها دلبسته بودیم ، پا پس میکشند و باطن خود را نمایان میسازند. و به اسم آزادی ، استقلال فکری ، مردم خواهی ، حتی حاضر نمیشوند کارهایشان برای هموطنانشان به نمایش گذاشته شود . مگر نه اینکه اگر همین رسانه ها طی 30سال گذشته آنها را بالا نمیکشیدند، آنها با سوابق پیش از انقلابشان جایگاهی نزد این مردم متعصب و غیرتی نداشتند . واگر این مردم گذشته سیاسی چسبیده به هنرشان را بیخیال شدند به امید آدم شدنشان بود، نه اینکه از دوش ما بالا بروند دیگر جلوتر از بینی خود را نبیند.
از طرفی مگر این رسانه ها برای غیر مردم ایران پخشی دارند که آنها ناراحت هستند. وشاید واقعاً برای همین نارحتند که مردم ایران آنها را میبینند و یا صدای آنها را میشنوند. هرچند برای بعضی از آنها دلیل دیگری هم دارد که شعار های سیاسی پوشش آن آن مسئله است. و آنهم پایین بودن فروش کارها و آثار آنهاست که با نسل جدید تنوع پرست ، در رکود تجاری بسر میبرند. و بهترین کار این استکه در پشت پرده باشند وکمتر دیده شوند تا با ناز وکرشمه فخر فروشی کنند و قیمت خود را بالا ببرند . که این هم بزکی شبه هنری به سبک غربیست و در ایران خریداری ندارد . اما چیزی که باید بدانند اینستکه آنان با ارزشهایی هنرمند شناخته میشوند که اگر از انها دور شوند دیگر آن عزت را نزد بسیاری از طرفداران خود نخواهند داشت .
مطلب جالب دیگر در خصوص این افراد اینکه شعار جدایی دین از دیگر عرصه ها را سر میدهند و خود پرچم دار بازار هنر و سیاست شده اند . اگر سیاست یک بازی مستقل است و هیچ حرفه و آئینی نباید با آن مخلوط باشد . پس چرا شما با کثیفترین حالت آنرا مخلوط کرده اید . وشاید فقط اسلام و خصوصاً شیعه نباید با سیاست کاری داشته باشد و بقیه آزادند. چرا که نه ، اصل غیرت و عشق و معرفت و ایمان و خداپرستی و عزت و ایثار و آنچه خدا عزیز میدارد در این کفه جا گرفته و برای همین دیگران از حسادت چشم خود رابسته و با بی حیایی فقط حرفهایی که دشمن این مرز و بوم میپسندد میزنند. شاید این هم یک معامله پر سود دیگر است و ما نمیدانیم.
و اما حرف آخر اینکه دولنها میآیند و میروند، چه خوب باشند وچه بد ، خود ما باید آینده خود را رقم بزنیم . شما میخواهد گوشت را به گربه بسپارید و دم از ایرانی بودن هم بزنید . آیا رواست؟ دولت مردان ما مگر غیر خود ما هستند . ؟ همه دولت که رییس جمهور نیست ، کل دولت و وزارتخانه ها و سازمانها های وابسته را نگاه کنیم ، بالاخره یکی از بستگان من وشما داخل آن است . و ریشه همه آنها به خود ما بر میگردد و تف سر بالاست. اگر اشتباه و قصور میبینیم یکسر کار را بگیریم تا مشکل حل شود ، و گرنه از اختلاف هیچ کسی جز دشمن سود نخواهد برد..............
یکی از دوستان در یک نظر بیان کرده بود که خدا خودش از کتابش که به آن اهانت گردیده دفاع میکند و بعبارتی میتوان استنباط کرد که منظور ایشان این بوده که ما مسئولیتی نداریم ونباید ناراحت باشیم ویا عکس العملی انجام دهیم.
هرچند این نظر درست است که خداوند قادر متعال است و خود قادر به دفاع از کتابش میباشد و اگر بخواهد مثل ابابیل میتواند برسر منکرانش بلا نازل کند و ابرهه ها را از بین ببرد، ولی از مسئولیتهای ما کم نمی کند. مگر بارها در خود قرآن از مومنین دعوت به یاری نگردیده ؟ آیا خدا عاجز است که یاری میخواهد؟ نه ، ولی برای اثبات ایمان ما نسبت به خداوند اینگونه آزمایشها در ادوار مختلف پیش میآید و ما نباید با ساده انگاری اجازه دهیم که به مقدسات ما توهین گردد و ما رفع تکلیف نماییم. وهمانگونه که به اعضای خانواده ما توهین میشود وما عکس العمل نشان میدهیم ، دیگر خداوند که ارزشش پایین تر از خانواده که نیست.
البته نباید این نکته را فراموش کنیم که دشمن در مقدمه از مقدسات ما شروع میکند ؟ و در مراحل بعدی وارد افکار ما میشود چرا که ما را تست کرده و دیده سست عنصر هستیم ؟. وبعد وارد خاک ما میشود و میداند بی تفاوت هستیم ؟. و بعد وارد خانه ما میشود چون میداند بی غیرت هستیم ؟. چرا ما فکر میکنیم دشمنان ما آنقدر صادق هستند که میگوینند چه نیتها ی پلیدی دارند؟ واگر صفت صداقت در وجودشان بود آنقدر هم دشمن نمیشدند؟ مگر شیطان از همان روزی که کمر همت برای گمراه کردن ما میبندد میگوید ما را میخواهد به هلاکت بکشاند؟ نه . آنقدر زشتیها را برای ما توجیه پذیر و زیبا جلوه میدهد که ما همه بدیها را به مرور زمان خوبی میبینیم و فکر میکنیم کاملاً در راه خدا هستیم . ذکر نمونه نمیکنم که بسیار است نمونه هایی که ما غافلانه در آن شناوریم وخود نمیدانیم .
پس دوست عزیز با توجه به اعتقادی که به یقین در شما وجود دارد احتمال ریاد میدهم که به این عرایض من توجه خاص نمایید.
هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسانها
امام خمینی ( قدس سره )
وقتی از هنر سخنی به میان میآید خصوصاً در میان ایرانیان شاید کمی با بی توجه ای به آن نگریسته شود. چرا که عمده ایرانیان دستی در هنر دارند و با آن به دیده تعجب و حیرت نگاه نمی کنند . البته نه اینکه ارزش هنر را درک نمیکنند ویا میخواهند آن اثر هنری را بیمقدار تلقی کنند. بلکه خاصیت هنر در ایران حکایت آب است در اقیانوس که هرچند آب است ولی در آن دریای به آن وسیعی نمود چندانی ندارد و آنکه در آن آب شناور است همه جا را آب میبیند.
اما چیزی که گاه توجه بیشتری را به خود جلب میکند و مثل یک موج اثر گذار است روح موجود درآن اثر است. که هرچه آن روح جنبه تعالیش بیشتر باشد تاثیر گذاری بیشتری دارد . اما چه چیزی موجب تعالی آن روح هنری میگردد. ؟
یکی از این موارد درک زمان ومحیط اجتماعی اطراف خود هنرمن است که میتواند نقش اساسی داشته باشد و اگر یک اهل هنر از این واقعیت خود را دور نگاه دارد شاید دیگر نتوان حتی آن شخص را هنرمند خواند.چرا که اثر هنرمند برگرفته از اثر محیط اوست . اما این مطلب دلیل بر این نیست که خود را همرنگ جماعت کند بلکه باید با درک محیط و اصولیکه باید یک هنرمند از آن تاثیر گیرد مانند یک معلم و مربی اطرافیان خود را به سمت خوبیها ، سلامت روح ، و انسانیت رهنمون باشد. چیزی که گاه خیلی از مردم با توجه به تبلیغات سیاسی هر کار واثری که از یک شخص معروف میبیند هنری میدانند وهمینکه آن اثر از یک روش هنری پیروی کرده باشد را ملاک هنر میدانند .
البته نه اینکه بخواهیم از زیبایی یک تقلید هنری کم کنیم ولی آن اثر هنری نیست بلکه بواسطه پیروی از روشهای هنری فقط یک تقلید هنریست . که از بس تکرار شده به عادت هنر خطاب گردیده و هر شخصی خود را هنرمند میداند .
این اشتباه را در عمده رشته های هنری میبینیم . فرض کنید که یک هنرجوی نقاشی که دست به قلم مو میباشدبخواهد همان نام هنرمند نقاش را برخود بگذارد وخود را هم درجه کمال الملک بداند. به عبارتی قوره نشده مویز گردد. و اصولا طی الطریق که در همه رشته های علمی وفنی و غیره وجود دارد وبعد از طی آن مراحل مثلا نام پرفسور یا دکتر را بر شخصی میگذارند در هنر کمرنگ تر است. وجدای از مواردمعدود در عمده موار د اشتباه است. وهمین خود موجب یک غرور کاذب میشود که در بیشتر مواردشخص مورد توجه را از مسیر اصلی هنر منحرف میکند و باعث میشود خود را در پایان راه ببیند و دیگر توجه ای به پیشرفت نداشته باشد.. و همین باعث میشود که بعضی از کسانی که در این وادی قدم بر میدارندمعروف بودن را محبوب بودن ومتخصص بودن را با هنرمند بودن جایگزین کنند. ووقتی با انتقاد روبرو میشوند عصبی میشوند وخدا را هم بنده نیستند.